دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

آب یخچالی..!!!!

یادمه یه شب بادایی هام رفته بودیم چادگان(منطقه تفریحی اطراف اصفهان)که....  

همگان در خواب عمیق شبانه بودیم که ناگهان مهسا نامی(دختر داییم) مبادرت کرد به امر خطیر جیغ زدن. به گونه ای که این جمعیت کثیر همانند جن زدگان مات و مبهوت سر جای خود نشستند. 

همگان ابری در بالای سر خود داشتند که چگونه موجودی! سه ساله در عرض چند ثانیه توانسته خفتگان را بیدار و بر اعصاب همگان راه برود!!! 

من و خالمم تصمیم گرفتیم جنبه های مثبت قضیه رو نگاه کنیم. خالم دندانهای مهسا را می شمرد و من نیز حرکات زبان کوچک وی که به وضوح مشخص بود را در ثانیه تخمین میزدم!!! 

بعد از اندک زمانی متوجه شدیم که مهسا طلب آب میکند سریعا گروهی کثیر اقدام به اوردن اب برای ایشان شدند به این امید که بعد از خوردن اب زبان کوچک وی کمی استراحت کند. اما بر خلاف انتظار همگان فریادی بس بلند تر از قبل سر داد که من آب یخچالی میخام اینا داغ...!!!! 

اینجا بود که همگی از زنده ماندن خویش اظهار پشیمانی کردیم. و شبانه در پی آب سرد کن از پلاژ خارج شدیم و با دیدن اب سرد کن لبخند رضایت بخشی بر لبان همگان نقش بست

نظرات 8 + ارسال نظر
ehsan چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:51 ب.ظ http://ehsan12.blogsky.com

وااااااااای
خیلی بامزه بودددددددددد

جدااااااااااااااااااااا؟
خوشحالم خوشت اومده.

آبی دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ب.ظ http://blue.persianblog.ir

دل ناگرونت شدیم مریم .کجایی تو الانه؟

سلام بلووووووووووووووووووو.خوبیییییییییییییییی؟

چرا ناگرون ؟؟ خوب درست نگرون شو دیگه. الانه الان نشستم پای کامی. چطور مگه ایا؟

مرتضی دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ق.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

سلام.خوبی شما؟احساس می کنم که هنوز من رو نبخشیده اید.به خدا منظوری نداشتم.فقط غرض مزاحی بود که ظاهرا" از خط قرمز عبور کرده ام.امیدوارم که این خطا را بر من ببخشائید.

سلام جاپونی. خوبیییییییییییییییییییییییی؟

حالا که اصرار میکنی!!! میبخشمت. دیگه پاتو از خط سرخ!! نزاری اونطرفترا ............

من خیلی حساسم

سحر دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ق.ظ

سلام نامرد بی وفای ... .
اومدی تا چادگان خب یه سری هم به ما می زدی.
حالا خوبه منم دعا کنم ترشیده بمونی روی دست بابات؟ هان هان هان؟؟؟

سلام مرد باوفا. خوبیییییییییییییییییییییییییییی؟!!!!!

این مال ۵ سال پیش بود. ولی چهارشنبه داریم میام چادگان. شام اماده کن ۳۰ نفری هستیم

هین!!!!!!!!!!!!!!!بگم چشاتو در بیارن. زبونتو گاز گاز.

مدیرمرکز یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ب.ظ http://timarestan.blogsky.com/

سلام
عید همه مبارک
یه لیوانم واسه ما بیارین.ترجیها تگری باشه!
به نظرم لبخند رضایت فقط روی لبان مهسا نقش بسته باشه!!

سلام.چطورییییییییییییییییی؟

مبارک. منم مبارک!!!

از یخجالی بالاتر هم داریم؟ میترکه دندونات. میمیریا
شاید. احتمالا. حتما!!!

مرتضی یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

سلام.عید شما هم مبارک باشه.امیدوارم که همیشه شاد باشید.ببخشید اون فقط یک شوخی بود.اگر نامناسب بود،پوزش می طلبم.امیدوارم که باعث ناراحتی شما نشده باشم.

سلام.ممنون.

مرتضی چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

سلام.ما هم دلمون به این ها خوش است که انتقام تمام ویلاگی ها رو از شما اینجوری می گیرن.درود بر مهسا خانم.باید این مهسا خانم رو سراپا طلا گرفت.

[سلام.
مگه من چیکارت کردم مستکبر؟!!

آبی چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ب.ظ http://blue.persianblog.ir

ای ول مهسا نامی با چنین قدرت مثال زدنی . خوشامدمان شد

سلام بلوووو.خوبییییییییییییییی؟

الانم همین طور. ماشالا قلدر٬مغرور. و البته خیلی مارموز. داییم بفهمه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد