دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

آبروم رفت!!!

تا حالا شده سوتی بدی اونم از نوع حیثیتی!!! 

صبح دختر عمم ی پیام داد که دقیقا عین متن و براتون مینویسم.  

من میدویدم+تو میدویدی+او میدوید=ماله چه زمانیه؟ توزیع سبد کالا  

من هم چند تا از مخاطبام و از جمله بابام و پدر شوهرم و علامت زدم و براشون این پیام و فرستادم. 

هر کی گفت نکته حیثیتیش کجا بوده؟ 

 =============================================================== 

نکته اش بوس اخر پیام بود که برای پدر شوهر ارسال کردم!!! حالا بابام و میشه ی کارش کرد. با همه شوخی با پدر شوهرم شوخی؟ بوس؟!!!! تا این حد صمیمی؟!!! واسه من که قابل هضم نیست!!! 

قضیه رو واسه سعید گفتم خندش گرفت و فقط تو چشمام نگاه کرد. به نظرتون نگاهش چه معنی داشت؟!!

شاهکارای ادبی من!!!

دیروز همسایه طبقه پایین اومد خونمون. یه خانومی 23 سالشه.تو این 6 ماه زندگی این دفعه دوم بود که میدیدمش.شوهرش دست به زن داره و هراز گاهی صدای دعواهاشون میاد بالا   بگذریم که شوهرش چطور مردی و چه بلاهایی سرش آورده...   

اولش که اومده بود خیلی خجالتی و تعارف در حد تیم ملی   .منم اینقدر به ذهنم فشار آوردم   که هر چی تعارف بلدم و یه جا تقدیمش کنم.  

خانوم با وجود کتک هایی که میخوره و .... عاشقانه     ظهر ها نهار نمیخوره تا شب شام و با همسرش بخوره.   از اون طرفم همسر بی وجدانش شام و بیرون میخوره و ساعت 11 شب میاد خونه. 

تو هیجان تعریف کردن  و ابراز احساس من بود که گفتم: خب یه چیز بخور  میمیریا 

حالا خودت حساب کن. دومین آشنایی اوج تعارف و هیجان غیر قابل وصف من   .اون موقع هنوز نفهمیدم که چه شاهکاری کردم 

داشتم تعریف میکردم من که صبحونه نمیخورم ولی اگه نهار نخورم   میمیرم از گشنگی.  هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت: وای خدا نکنه. دور از جون.این چه حرفیه مریم جون. زبونت و گاز بگیر. ایشالا که سالیان سال سالم و سلامت باشین و...... 

و اینجا بود که متوجه شدم چه گندی زدم ومنم از این حرفا که اون زد باید میزدم(منو شطرنجی کنید). عصر واسه سعید تعریف کردم کلی خندیدیم.  

خاسگارای بو دار!!!!!!!!!!!

یه دوست دارم هر دفعه که زنگ میزنه از خاسگاراش میگه.همشون هم ماشالا مهندسن و شرکت دارند. والا من و اون یکی دوستم موندیم با این همه مهندس و دکتر چرا شوهر نمیکنه؟!!!

خلاصه یه دفعه داشت تو جمع تعریف میکرد که دیروز یکی براش اومده تو پالایشگاه نفت کار میکنه و از اونا اصرار و از اینا انکار!!! 

 اوایل مثل بچه نامیدا غصمون میشد.  یکم یکم قضیه بو گرفت!! که مگه میشه ایا؟ 

خلاصه با اون یکی دوستم تصمیم گرفتیم از این به بعد هر وقت درباره خاسگارای نداشتش حرف زد ما هم دست از این کوزت بازی برداریم و کمی به شغل خاسگارامون کلاس بدیم. 

بطور مثال: 

اگه طرف بنا بود میگیم : مهندس ساختمان خونده!!!

اگه نجار بود میگیم: میگیم مهندسی چوب خونده!!!

اگه تعمیرکار ماشین بود: مهندسی مکانیک خونده!!!

اگه چاه کن بود میگیم: مهندسی حفاری خونده!!!

یادش بخیر چقدر اون روز خندیدیم.     دلم واست تنگ شده سمیه جونم.

خونه مادربزرگه...........!!!

دمای خونه ما کلا چند درجه از بیرون سردتره. با یه بخاری هم گرم نمیشه.دو تا بخاری هم که....

یه روز خواهرم اومده بود خونه ما قندیل بست. بیچاره الهه میگفت:پاهام یخ کرده.بچه طفلی با شال و کلاه و کاپشن و جوراب تو خونه راه میرفت. 

 

یه پتو پیچیده بود دورش و تلویزیون نگاه میکرد.فقط دو تا چشم(دگمه)از پتو بیرون بود.

خواهرم گفت:چقدر خونتون سرد. شما چطوری زندگی میکنید؟ گفتم تو اصلا میدونی ما واسه چی سرما نمیخوریم؟ چون دمای خونمون با دمای بیرون یکیه.گرم و سرد نمیشیم!!!! 

امروز خیلی خوشحالم چونکه زیرا چراش تو دلیلشه......................

سوتی های من...

یکی از همکارام بهم زنگ زد و بعد از احوال پرسی بهم گفت میتونی هفته آینده یکی دو روز بیای بجای من شرکت. منم کبریت فروش فداکار در مزرعه!!!!! قبول کردم.  

 

شب قبل از روزی که قرار بود برم شرکت. اس داد: 

 

شرمنده وسیله رفتنم جور نشد.ببخش مزاحم شما شدم. 

 

  منم با تواضع و فروتنی زیاد جواب دادم. 

  الهی که خدا وسیله رفتن همه رو جور کنه!!!!!!!!!!  

 

خانومش بعد زنگ زد کلی خندیدیم. 

 

شعار من: من که لیاقت ندارم ایشالا اونا که لیاقتتونو دارند فداتون بشند!!!