دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

سبز شدن زحمات من........

بعد از یک هفته کاری بالاخره امروز وقت کردم  چادرم و بشورم!!!  شبها وقتی میام از بس خستم بیهوش میفتم کنار بخاری(آتشکده عشق)!!  

 

واسه عملی کردن این تصمیم خیلی ریاضت کشیدم و با خودم مشاوره کردم! اما بیشتر از اون خجالت کشیدم که با این چادر برم بیرون.   

چادرم و شستم انداختم رو بند. جاتون خالی مامانی امروز آش پخیده بود( رفتیم تو حیاط خوردیم.هوا افتابی بود). سر سفره خواهرم به مامانم گفت:مامانم یه چی میگم ناراحت نشو اما بچم صورتش و با چادرت تمیز کرده. 

 

من و میگی  یه لحظه دیگه چشمام جایی و نمیدید.(خون جلو چشمام و گرفته بود). الهه جون . لطف کرده بود قسمتی ازحمات من و سبز کرده بود. 

نتیجه گیری توهمی: 

ایشالا خواهرم چادرم و میشوره

کار........

 

سلام. خوبین؟  

اومدم بگم تا اصلاع ثانوی من نیستم. میرم سر کار!!!(البته با این وضعیتی که من دارم سر یک هفته بیرونم میکنه).

اگه دلتون برام تنگ میشه برام کامنت بزارین!!!

شب جمعه ها.......

از وقتی آقاجونم فوت شد با دایی هام تصمیم گرفتیم هر شب جمعه غذا بپزیم و ببریم اونجا دور هم بخوریم. هر کی یه غذایی میپزه و رستوران خانگی راه انداختیم.(مردا چشم میزنند شب جمعه بیاد و غذاهای متنوع بخورند).

دیشب من این غذا رو پخیدم. وقتی گذاشتم تو سفره همه کلی ذوقم و کردند مریم مریم گفتند(ای شیکموها). منم تریپ پلک برداشته بودم 4 تا اینور 4 تا اونور. 

 

داییم کنارم نشسته بود زد رو پام و گفت همه استعدادات و به کار بگیر تا خودم یه شوهر خوب برات پیدا کنم(مثلا داشت گول مالیم میکرد). من که خجالتی. گفتم دایی قول میدی؟! اینقدر بلند خندید گوشم درد گرفت.

گیر داده بودن به خالم(1 ما ه از خودم بزرگتره) که هفته دیگه نوبت توا شکوفا بشی!!!! خاهرم گفت پس کی نوبت شما آقایونه که شکوفا بشین؟! که با تشویق بسیار خانوما مواجه شد. اما اونا گفتند هر کی اول ماه شد شب جمعه اونوقت شکوفا میشیم.(فرض توهم پولی)