دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

خاطرات سفر...

سلام به همگی. امیدوارم سال خوبی داشته بوده باشین!  

تو مسافرت قرار شد یه شب تو اداره راه و ترابری رامهرمز بخابیم.اونجا یه سالن بزرگ داشت با 8 تا اتاق رو به روی هم.بعد از خوردن شام اقایون به دلیل خستگی خاموشی زدن که همه بخابن) و از اونجایی که خانومها جزء همه محسوب نمیشدن تا دو ساعت بعدترش هم در حال صحبت کردن بودن که ناگهان(...........)اومد تو اتاق.   

جالبیش به این بود که از این 10 نفر فقط 3 نفر فهمیدن که چی بوده.   بقیه به تبعیت(درست نوشتم؟) از اون 3 نفر میجیغیدیم تا بعدا سر فرصت بفهمیم واسه چی میجیغیم!!!! 

حالا تصور کنید: 

یه دونه اتاق و 10 تا دونه خانوم و یه دونه در خروجی!!! خلاصه به هر طریقی و با هر سر و وضعی؟؟؟  بود پریدیم تو سالن. بیچاره مردا.چشما همه گرمز! و قرد! که چی بوده ایا؟ چتونه شماها؟!!!  

موشه هم ول کن نبود. دنبال ما(مونثا)! شده بود مثل کارتون موش و خانوما!!! (کارتونش خیلی جدید) به ترتیب از یه اتاق به اتاق رو به رو.Yatta دوباره از اون اتاق به اتاق رو به رویی(10 نفر و یه موش) ما هم در حد توان میجیغیدیمممممممممممممممممممم.  

مردها هم که...........      کیف کردن خدایی.اون شب خوشحالی و قلبا احساس کردن ولی جرات نداشتن به روشون بیارند. 

بعد از اینکه ما و موش چند باری اتاقها رو دور زدیم و شادی اقایون کامل شد. بالاخره داییم کشتش.و اینجا بود که سکوت بر جو حاکم شد و ارامش به کانون گرم خانوادها برگشت.

نتیجه گیری مخوف: 

خونه ما موش داره عقرب و تمساح داره......!!!

نظرات 15 + ارسال نظر
ژویا چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:07 ب.ظ

مریم جان خوندمش . باحال بود

سلام. خوبی؟

مرسی.لطف داری گلم

مدیر سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ق.ظ

راستی!
یه چیزی رو من باب اطلاع خدمتتون عرض کنم:
(جمله فوق ادبی!)
ما اگه جریمه بیشتری بنویسیم رفاه بیشتری نصیبمون میشه و فرماندهان.... از ما راضی تر خواهند بود و مردم هم از ترسشون مجبور به رعایت خیلی چیزا میشن...
بنابرین اگه بیشتر گیر بدیم راحت تریم...
اما امثال ما حاضرن مثل چی اونهمه فشار رو تحمل کنن ولی با مردم منعطف باشن(اوج ایثار!)

سلام. خوبی؟

نگو دیگه. نگو. اشکم در اومد بی انصاف!




مدیر یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ

اواااااا!
من شما رو به اسم نویسنده لینک کردم

سلام. خوبی؟
خوب کلی فسفر سوزوندم اسم وبلاگمو از(اگه بیکاری بیا اینجا) به (دست نوشته های جلب مریم ) تغییر دادم.

نویسنده ننویس ریا میشه!!!!!!!!!!!!!

مدیر مرکز یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:57 ب.ظ http://timarestan.blogsky.com/

هه هه....
(خنده به مدت 2 ساعت!)
میخواستم بگم
میخواست
مگه این خنده میذاره چیزی بگم!؟
جای ما خالی!
سلاااام. عید شما هم مبااارک!
چه خوشیییی؟ ! خدمت در راهنمایی رانندگی یعنی هر موقع دیگران عید دارن ما عزا داریم!!!

ولی در کل همون که شما گفتی.شکر خدا.
اون جمله آخر قابلتونو نداشت!


سلامممممممممممممم.خوبی؟
وای چقدر بلند میخندی!!گوشم کر شد

خوب حالا خودتو کنترل کن و بگو.

نوش جون. دوستان بجای شما

عزا دار که خدا نکنه. البته شمام اگه کمتر گیر بدین عید خوبی دارین. گیر ندین دیگه بزارین همه خوش باشن. ول ول بگردن باسرعت؟؟؟

ذوقققققققققققققققققق

بیصدا یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:00 ب.ظ http://boseieto.blogfa.com

سلام
ممنون که بهم سرزدید
وبلاگ با مزه ای دارید
موفق باشید

سلام

خواهش میکنم. مرسی لطف داری گلم

صدف چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:01 ب.ظ

سلام دوست خوبم عیدت مبارک
خوبه از این بلاها سر من نیومده چون من شدیدا بی جنبه ام به احتمال زیاد اگه جای تو بودم سکته کرده بودم سال خوبی داشته باشی

سلام صدف جونمممممممم.خوبی عزیزم؟
عید شما هم مبارک.سال خوبی داشته باشی عزیزم.

نه.حس باحالی بود. هم خنده دار بود هم ترسناک. اینا همش خاطره میشه.جات خالیییییییییییییییییی

رویای خاکستری سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ق.ظ

سلام مریم جان خوبی؟
کجایی؟
عجب خاطراتی.
خیلی باحال بود.

سلام. چطوری؟

خودت کجایی؟ مرسیییییییییییییییییییییییی

ا م ی ر دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ http://www.deltangiii.blogsky.com/

راستی اپم
منتظرم

چشم. اومدممممممممممممممممممممم

ا م ی ر دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ب.ظ http://www.deltangiii.blogsky.com/

سلام مریم جان
حال تو چطوره؟؟
امیدوارم سال با حالی داشته باشی
تو عید نشستم اپ کنم هر کار کردم نشد
تو عید خط اینترنت تو مشهد مزخرف میشه
مسافرت خوش گذشت؟
مشهد نیومدی؟رو هر حرفم هنوز هستم
هر وقت اومدی اگه کاری ازدستم بر بیاد انجام میدم
ایشالا تو هم در پناه استا کریم باشی مریم جان...

سلام امبر جان. چطوری شما؟نم خوبم. شکر خدا.

منظورت از باحال همون شادی؟

اشکال نداره.پیش میاد دیگه.

جای شما خالی.خوب بود. قسمت نشده. دعا کن قسمت بشه مزاحم میشیم.

مرسی از لطفتت.

منا دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ب.ظ http://faryadibisedaa.blogfa.com

سلام مریم جان عیدت مبارک عزیزم

عجب ماجرایی از تصورش خندم گرفت

سلام عزیزم.خوبی؟ عید شما هم مبارک گلم.

منم الان که دارم یاد اوری میکنم خندم میگیره

آزاده دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ب.ظ http://baleshtak.blogfa.com/

سلام مریم جووووون
چرا کشتینشششششششش گونااااااخ داشت

سلام عزیزمممممممم.خوبی؟

گناخ یه ملت آدم داشتن که از ترس شب نتونستیم بخابم.

مهدی دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:41 ب.ظ http://www.d1p.blogsky.com

سلام
خاطره خنده داری بود.
مثل همیشه حکایت ترس خانوم ها از موش و مردان مدعی شجاعت
ممنون که به وبکده من اومدین

سلام. خوبی؟

خوشحالم که خوشتون اومده. بله دیگه اگه خانوم ها نمیترسیدن که شجاعت شما مردا معنایی نداشت.

خواهش میکنم. منم ممنون که اومدین!

EhsaN شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://ehsan12.blogsky.com


عجب ماجرایی!!
موش؟!!
یاد خاطرات هفت، هشت سال پیش افتادم.
یه شب من و پسر عمم توی خونه مادر بزرگم بودیم. نصف شب یه موش اومد توی خونه. کلی بساط داشتیم تا اون موش رو بالاخره از خونه بیرون کردیم

سلام. خوبی شما؟

بله.موش.

خوب این خوب یا بد که یاد خاطرات قبل افتادین ایا؟!

خوبه که کلی میخنده ادم.

من جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:13 ب.ظ http://mitoonam.blogsky.com

سلام.عیدت مبارک.(روز 12 فروردین)
امیدوارم بهت خوش گذشته باشه
خیلی باحال بود.همش خاطره میشه.
ببینم جیگیلم باهاتون بود؟

سلام عزیزم. حالت خوبه؟

عید شما هم مبارک گلم. دیر و زود داره ولی مهم اینه که بیادم بودی و همین برام ارزش داره. مرسی گلم.

بد نبود. جای شما خالی .

آخجوننننننننننننننننننننننننن. دوباره خوشت اومد. مرسی روحیه جونم. خوشحالم که خوشت اومد.

نه .جیگیل به دلیل اینکه تو ماشین بند نمیشه و مدام از سر و .... ادم بالا میره تحریمش کردیم.

مرتضی جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

سلام.چه کیفی کردن آقایون.جای ما حسابی خالی بوده ولی اشکال نداره حتی فکر کردن بهش هم کلی خنده داره!

سلام. خوبی شما؟

بله حسابی کیف کردن جای شما خالی بود که به ما بخندین. اتفاقا همون شب بعد از این قضیه من بسیار بر این مسله تاکید کردم که همش خاطره میشه.

مرسی از حضور همیشگی ات.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد