دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

سبز شدن زحمات من........

بعد از یک هفته کاری بالاخره امروز وقت کردم  چادرم و بشورم!!!  شبها وقتی میام از بس خستم بیهوش میفتم کنار بخاری(آتشکده عشق)!!  

 

واسه عملی کردن این تصمیم خیلی ریاضت کشیدم و با خودم مشاوره کردم! اما بیشتر از اون خجالت کشیدم که با این چادر برم بیرون.   

چادرم و شستم انداختم رو بند. جاتون خالی مامانی امروز آش پخیده بود( رفتیم تو حیاط خوردیم.هوا افتابی بود). سر سفره خواهرم به مامانم گفت:مامانم یه چی میگم ناراحت نشو اما بچم صورتش و با چادرت تمیز کرده. 

 

من و میگی  یه لحظه دیگه چشمام جایی و نمیدید.(خون جلو چشمام و گرفته بود). الهه جون . لطف کرده بود قسمتی ازحمات من و سبز کرده بود. 

نتیجه گیری توهمی: 

ایشالا خواهرم چادرم و میشوره

نظرات 16 + ارسال نظر
امیر شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ق.ظ http://shirkola.blogsky.com

دارم تو ذهنم اون لحظه رو تصور می کنم که خشم و عصبانیت داشت از گوش هاتون بیرون می زد ولی به خاطر جیگیلییی مجبور به سکوت شدین رو تصور میکنم
خیلیییییییییییییییییییییی جالب بود البته تو خیال من

بله دقیقا همین طوریه که تصور کردین. حسابی عصبانی شده بودم ولی با دیدن خنده جیگیلی یه لحظه همه چی و فراموش کردم.

منم سعی کردم با جزئیات توضیح بدم تا تصور درستی از حادثه داشته باشین. خوشحالم که خوشتون اومده.

لیلا جولی شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:17 ب.ظ http://goolchehre.iranblog.com

خوبی عزیزم من از طریق پرستیژ با تو اشنا شدم به منم سر بزن نکنه که یادت بره ها

سلام. خوبی شما خوبی؟
چشم وقت کنم حتما میام پیشت

پرستیژ پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:22 ب.ظ http://iran-o2.blogsky.com

آش نوش جونت ولی فکر کنم هرچی خوردی ده برابرش رو باید میذاشتی که دوباره چادر بشوری!!
ولی اونم خودش لذت داره

راستی، من رو یادت میاد مریم؟؟

تو خوبی؟ منم خوبم!! حالا اینقدر حالم و میپرسی شرمندم میکنی!!!!!!!!!!

من قهرم........... بله که یادم میاد یه دفعه مثل...... ناپدید شدی و رفتی. حالا کجا خدا داند!

اکسیژن دانشجویی چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:19 ق.ظ http://iran-o2.blogsky.com/

دستش درد نکنه

سلام. خوبی یا بهتری تو؟

چه عجب ناک. رو زمین دنبالتون میگشتم تو اسمون پیداتون کردم.
کجا بیدی نبیدی؟ هان؟(دعوا دعوا دعوا.........)

جیغ چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 ق.ظ http://jootii.blogsky.com

واقعا چادرتو شستی؟
من انشگام چادر اجباری بود
تو کل مدت 2 سالی که اونجا بودم فقط 3-4 بار شستمش اونم واسم شستنش.....

سلام از ماست!

بله که شستم. من رو نظافت خیلی حساسم. دختر باید همیشه تمیز باشه.

از خوبیات بگو عزیزم...........

بهارین یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:24 ب.ظ http://baharin.blogsky.com

سلام مریم عزیزم
اشکال نداره به خدا واست تجربه می شه که دیگه چادرت و به موقع بشوری یا حداقل وقتی بشوری که نی نی تون نباشه...!!
خوش به حالت که می ری سر کار...من بدبخت 8 ماهه که فارغ التحصیل شدم اما هنوز بیکارم...برام دعا کن...حوصله ام داره تو خونه سر می ره!!!

سلام بهارینم. خوبی گلم؟

من کوله باری از تجربه رو دوشمه کیه که بفهمه و قدر بدونه!!! قربون نینیمون برم فدای سرش. همش می ارزه به یه خندش.............

منم سر کارم اما ........... خیلی خسته میشم شبا ۱۰ میرسم خونه. دل و بزن به دریا هم باحال هم خسته کننده.........

فریبا شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:29 ق.ظ

سلام
ببینم حالا هر کی چادر نمی پوشه قصدش عرض اندامهههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

سلام گلم. خوبی؟
نه اصلا منظور من این نبود. روی صحبتم با اونایی بود که فقط به همین قصد لباسای نامناسب میپوشند.

نمیشه از روی ظاهر ادما قضاوت کرد خیلی از چادری ها هم هستند که ..........

رویای خاکستری شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ق.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

سلام مریم جان. خوبی؟
چه خبر؟ آفرین خیلی باحال بود.

سلام گلم. خوبی؟؟؟؟

سلامتی گلم. مرسی قابل شما رو نداشت

محمد جواد چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:03 ب.ظ http://nojavanirani.blogfa.com

به ما هم یه سری بزن

سلام. خوبی یا بهتری؟
چرا دعوات میاد؟ هان؟ میام بیام...!!!

صدف چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:55 ق.ظ http://sadaf-2668.blogsky.com

سلام مریم جان دلم برات یه ذره شده بود .
کارت خوب پیش میره؟ از کارت راضی هستی؟
امیدوارم همیشه موفق باشی.

سلام صدف جونم. خوبی عزیزم؟ منم دلم برات تنگیده بود گلم.

ای بدک نیست میگذرونیم.
مممنون گلم

محمد یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:28 ب.ظ http://farabin.tk

بیکار نبودم ولی اومدم اینجا .
در مورد سبز و سبز شدن و اینجور چیزا سرچ میکردم که رسیدم به وبلاگ شما
و دیدم که قشنگ نوشتی.
به ما هم سر بزنید خوشحال میشیم.

سلام. خوش اومدی. ممنون نظر لطفتونه.

سر فرصت حتما سر میزنم

سامی یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:20 ق.ظ http://www.blueheartboy.blogfa.com

سلام آبجی مهسا چطوری؟
زحماتت به باد رفت؟ عیب نداره دوباره بشور حالا
من یه آپ کردم منتظرتم اینجا بیا زودی

سلام. هیننننننننننننننننننننننننننننن! مهسا دیگه کیه؟! من هیچی نمیگم. مگه چند تا داری که با هم قاطی میکنی؟

بزار بیام تکلیفم و روشن میکنم...............

سارا جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ب.ظ http://zendegietaze.blogsky.com

سلام! مرسی که سر زدی. امیدوارم دست پختت هر روز بهتر بشه تا شوهر خوبم پیدا بشه! داییا زیر قولشون نمی زنن معمولا! اما درباره ی چادر٬ سر کردنش خیلی سخته! من اوایل خیلی سختم بود. اما حالا دیگه عادت کردم.

سلام گلم. خوبی؟

مرسی گلم. بین خودمون بمونه اما شوهر خوب دیگه نسلش منقرض شده.

نه سخت نیست. به نظر من چادر بهترین پوشش واسه نگه داشتن دختریه که ارزش خودش و بیشتر از اونی میدونه که بخاد با عرضه اندام جلب توجه کنه.

فدات. خوشحالم کردی. بازم بیا پیش ما

س م ح پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:35 ب.ظ http://baraye1bar.blogsky.com

سلام
حالا خوبه فقط صورتشو تمیز کرده کاره دیگه نکرده...
بچست دیگه نمیفهمه...

دادش و خونواده پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:55 ب.ظ http://0


تنها خوری ؟؟؟
از گلتون پایین رفــــــــــــــــــــــــــــــــــت ؟!
دادش و خونواده

سلامون علیکم برادر و خانواده. خوب هستین؟

به اقای شوهر گفتیم یکم بصبر اماده شه ببر با خانواده نوش جان کن. اما ایشان بی تفاوت از سخنان ما گذشت.

مگه این جیگیلی گذاشت ما آشی بخولیم. کشت ما رو.........

مدیرمرکز پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:11 ب.ظ http://timarestan.blogsky.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد