دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

روزا یا شبها؟!!!

دیروز وقتی داشتم آماده بیرون رفتن میشدم رفتم تو اتاق خواب که دیدم واااااااااااااااااای این دیگه کجا بود؟؟ یهو شکه شدم.  موندم چیکار کنم؟ رفتم مگس کش و بیارم که تا اومدن من بیکار ننشست و رفت چسبید به کنار سنگ زیر چوب لباسی. منو میگی لجم در اومد.  آخه میکروب این همه جا.  

 

گفتم چرا وقتی سعید  هست نمیری اون گوشه موشه ها حالا که من هستم برا من شرایط سخت ایجاد میکنی    . خلاصه زنگ زدم به سعید: 

 

سعید: جونم .....

من: نق نق 

سعید: چی شده گلم؟ 

من: خیلی نققققققققققققق 

سعید: چی شده خب ؟

من: هان. دوباره سوسک 

سعید: فقط همین. خب بکشش 

من: شرایط سخت 

سعید: کجاست مگه؟

من: چسبیده به سنگ کف چوب لباسی  

بازم من: حالا چیکار کنم؟   نققققققققق نققققققققق  

 

سعید: اول یه نفس عمیق بکش.  آرامش خودتو حفظ کن.   با اعتماد به نفس کامل مگس کش و بیار و بکشش   

من: ا. سوسک کشتن از کی تا حالا اعتماد به نفس میخاد؟ حالا که اتاق و پر سم کردم اونوقت دیگه مسخرم نمیکنی.   

سعید: نه ه ه ه ه ه ه . سم نریزیا ( آخه منم سم میریزما. از فاصله شونصد متری نصف سم و خالی میکنم) 

من: میترسم بپره 

سعید: نه نترس اینا  روزا راه میرن شبا میپرن !!!

من: نخیرم. اینا زنها رو که میبینن میپرن مردا رو که میبینن راه میرن. 

سعید: خب بکشش. خبرشو بهم بده که برات یه جایزه بخرم.

من: باشه. برام دعا کن. چاره دیگه ای ندارم. باااااای  

من: اول یه روسری بلند پوشیدم که اگه پرید تو موهام نپره. بعدش مگس کش و برداشتم و اینقد فحش دادم تا روحیه اش تضعیف شد یکم خودشو نشون داد ولی بعد رفت تو کیف دستیم که کنار چوب لباسی بود. منو میگی.... 

 

خلاصه با هزار جیغ و داد اومد بیرون منم تا میخورد زدمش.    مگس کش منم از این خیلی مدلیاست که جک و جونورا کیف میکنند میزنیشون. منم شجاع!! تمام اعتماد به نفسم تو یه ضربه بود که فایده نداشت. به هر زحمتی بود کشتمش. 

 

بعد زنگ زدم به سعید گفتم منم زن شجاع.  کشتمش.   آب قند لطفا.....  

بعد رفتم با کاغذ فلش درست کردم از دم در ورودی تا محل حادثه. و کلی صحنه جرم و براش بازسازی کردم.حیف عصر خونه نبودم ببینم چه عکس العملی داشت.

نظرات 9 + ارسال نظر
مرتضی پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:59 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

واه واه واه
مردم چقدر شجاع شده اند اخیرا
فکر کنم این فیلم هائی هستن که توش یه نفر میفته به جوون همه شرورهای شهر و همه رو لت و پار میکنه رو چندین بار دیدی آبجی خانومی!!!!!

من هیچ حرفی واسه گفتن ندارمممممممممممممم.!!!
سوسک چه ربطی به کشت و کشتار و فیلم داره؟ من روحیه ام لطیف از این فیلما نمیبینم

الناز چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:13 ق.ظ http://agen.persianblog.ir/

سلام عزیزم . هر چی بافتی رو عکسشو بگیر بذار وبلاگت (البته بارمز) رمزشو برام بفرست بیام ببینم راهنماییت کنم .
البته اولش بگو کدوم پاپوشو میخوای ببافی . مرسی گلم .

باشه عسیسم.

برا اولین کار ماشین و میخام.....................میشه؟

صدف چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:51 ق.ظ http://sadaf-268.blogsky.com

سلام مریمی
صدف ازدست رفت

سلام صدفم. خوبی جیجلم؟
بمیرن این استادا که اشکتو در میارن. بیا بریم ببینم کدومشون بودن دعواشون کنم. بیاااااااااااااااا گلم. اومدی؟

الناز سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ق.ظ http://agen.persianblog.ir/

سلام عزیزم . مرسی که هب وبلاگم اومدی . منم منتظرم کاموابخری تا با هم پاپوشو ببافیم . البته دوس دارم بعد اینکه بافتی عکسشو برام بفرستی . مرسی گلم . .

خریدم و خریدم. ماشین و دوست دارممممممممممممممممم.
مسی از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجم

سحر چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:06 ب.ظ

مریم حشره کش که می گند تویی؟

نه داداشمه!!!!!
نه به من میگن مریم سحر کش!!!!

محبوبه چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ق.ظ

وای تو خونه جدیدی که داریم میریم پر از این جک و جونوراست اما خدا رو شکر از نوع ریزش هستن

خونه ما نوسازه. ما طبقه دوم هستیم. در و پنجره ها هم دو جدارند ما موندیم از کجا میاند آخه؟!!!
پیشنهاد میکنم شجاع بشی

صدف چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:45 ق.ظ

با اینکه اهل تعریف و تمجید نیستم ولی این کارت واقعا حرف نداشت :دی
من به تو افتخار میکنم .....
بیا بغلم . بوووووووووووووس
ماشالا دختر شجاع . من اگه جای شما تشریف داشتم درهمون لوکیشنی که سوسکو دیده بودم می ایستادم و مدام جیغ میزدم تا اینکه یا یه نفر به دادم برسه یا انقد جیغ بزنم که نفس کم بیارم و سیاه بشم و درهمون لوکیشن جان به جان آفرین تسلیم کنم.
برای شادی روحم صلوات
جوان ناکام صدف ص
مراسم خاک سپاری آن عزیز از دست رفته جمعه . قطعه کشته شدگان راه سوسک . مراسم سوم نیز روز دوشنبه برگزار خواهد شد .محل برگزاری مراسم تهران خیابان ... کوچه ... مسجد.... ( بعدا به استحظار میرسانم)
از تمامی عزیزان خواهشمندم با شرکت در مراسم باعث تسلی روح آن مرحومه مغفوره گردید .

مرسی. بزن دست قشنگه رو برام.
مرسی عسیسم. خودم وقتی کشتمش یه حس غرور و افتخاری بهم دست داد

ازدواج که میکنی شما هم شجاع میشی
وای صدف بد آموزی داره حرفات. خدا نکنه عزیزم.

نزن این حرفا رو صدف. حتی شوخیشم تنم و میلرزونه
خبرم کن من میام برات میکشمش عزیزم.

آلیس چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:31 ق.ظ

خدا نکشتت
بازم خیلی شجاعت داشتی باهاش درافتادی
متنفرم از سوووووووووووووسک. چند شب پیش محمد تو خونه دیده بود برای اینکه جیغ من بلند نشه دیدم خیلی مرموزانه دنباله دمپایی میگرده. بعد از قتل متوجه شدم....

آخه اگه نکشمش شب خواب به چشمام نمیاد.
شرایط سخت بود دیگه آلیس جان. چاره ای نداشتم.

همچین اتفاقی یکبار برای منم افتاد. هی با سعید حرف میزدم میدیدم نگاهش جای دیگست همچین که برگشتم متوجه عمق فاجعه شدم که پشت سرم بود با اون شاخکاش.وااااای

سحر چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:26 ق.ظ

یه چیزی بگو.خدایی نکرده لال که نیستی زبون
الان چون صبح و اعصابم سر جاش منم
اگه مردشی عصر بیااااااااااااااااااااااااااااا
در ضمن خودت بمیری!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد