دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

ووویی من میترسم.....

سلام به همگی. خوبین؟ 

من و پسری و بابایی حالمون خوبه وپسری دو هفته دیگه وقت داره.شبها خواب زایمان میبینم و ترس تمام وجودمو میگیره. دیشب تا حالا دل درد دارم ولی نه درد زایمان. 

تو رو خدا برام دعا کنید. خیلیییییییییییییییییییییییییییییی میترسم. ببخشید با شاهکار هنری من مودم سوخت و من دیگه نت ندارم که عکس سیسمونی براتون بزارم. ایشالا سر فرصت عکس نینی و اتاقش و با هم میزارم. 

 

دارم خونه تکونی میکنم. مگه تموم میشه.تو اشپزخونه گیر گردم.بیچاره سعید.درس. امتحان پروژه. حساسیت فصلی. سرفه های شدید. شب کاری و روز کاری. کلاسای دانشگاه. زایمان من وسط امتحاناتش و........خدا جون کمکش کن. 

سعیدم خیلی میخامت. عاشقتم.......

نظرات 5 + ارسال نظر
صدف دوشنبه 22 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:33 ق.ظ

سلاااام
داری بچه داری میکنی مریم ؟؟ سخته نه ؟؟ آخیییییی
اشکال نداره 20 سال اولش سخته

بدو بیا عکس نی نی رو بذاررررررر ... دلم برا نیما خان تنگ شده . بدوووو بیا بگو ببینم حرف میزنه ؟؟ راه افتاده ؟؟؟
بیا دیگه بابا بچه داری که کاری نداره بچه همش خوابه که ... خودتو لوس نکن بیخود جو نده . بچه تا راه نیفتاده که کاری نداره . بدو بیا عکس نیما رو بذار ... بسه دیگه خاله صدف دلش رفت که نی نی رو ببینه

برا شما که سفارشی فرستادممممممممممممممممممممم

سحر یکشنبه 21 دی‌ماه سال 1393 ساعت 08:23 ق.ظ

سلام
حالت خوبه؟ به سلامتی پسری اومد؟
انشاا... که هر دوتون سلامت و شاداب باشید.
وقت کردی مارو از نگرانی برهانید.

رهاندمممممممممممممممممممم برو خوش باش!!!

حای سه‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1393 ساعت 09:47 ب.ظ http://merry.blogsky.com/

سلام
سلام از اسامی خداست و برای شما و خانواده محترم ارزوی سلامتی دارم.خدا پشت و پناه همه از جمله شما و ما باشه!
کم پیدایین..
وقتی مطمئن شدم سرتون خلوت تر شده دوباره میام
در پناه حق

سحر شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 08:28 ق.ظ

واقعاً؟!!!!
چقد 9 ماه زود گذشت. من فکر می کردم 4 - 5 ماه دیگه پسرک میاد.
در کل خوش به حالت. واسه من دعا کن. جدی میگم. خیلی دلم سوخته... .

خیلی بهت خوش گذشته سحر جون. من روز شماری کردم تا 9 ماه گذشت.
الهی بمیرم. دعا میکنم . نگران نباش

صدف یکشنبه 30 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:34 ب.ظ

ویییییی منم میترسممممم
اصلا نمیتونم دلداریت بدم چون شنیدستی درد بسیاری دارد .ولی خب به شیرینی دیدن گل پسر می ارزه .

برات دعا میکنم زایمان راحت داشته باشی و سریعتر پسری رو بغل بگیری .
منتظر عکس نی نی هستیم .
دلتم برا همسری نمیخاد بسوزه خاهر دلت واسه خودت بسوزه . راحت و بی درد داره بابا میشه مگه کم نعمتیه :-D
خب اینم از دلداری دادن من . دیگه برم سر درس و مشخم

از بسیاااااااااااااااااااااااااااااااار هم فراتر درد دارد.
الهی مامان فداش شه. خوشمزه شده میخام بخورمش.

نه همسری که خیل یفشار روحی و استرس روش بود. فشار مالی هم له شد. تو بیمارستان خصوصیو.....

برو مخشتو بنویس وگرنه شوهرت میدیم. بدوووووووووووووو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد