دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

برعکس

پسر خواهر شوهرم(6 سالشه)خیلی با مزست. و در عین حال خیلی کاراش هم مردونست. از وقتی یادم میاد و من عروس این خانواده شدم همه چی و برعکس میگفت. 

 

مثلا: ی روز رفته بودیم بیرون اونم بود. وقتی خاستیم سوار ماشین بشیم با لحنی مردونه و کاملا قیافه گرفته گفت: من عقب میشینما  

یا: نشسته بود روی تاب و تاب بازی میکرد که پاچه شلوارش رفت بالا. به پدر شوهرم میگه: بابا جان این آستینای من و بکش پایین 

و از همه جالب تر اینکه وقتی بچه بود یک انگشت و نشون میداد و میگفت من دو تا میخام. الان که یکم بزرگتر شده با یکی کارش حل نمیشه دو تا انگشت نشون میده و میگه: من چهار تا از اینا میمخام .

پریشب اونجا بودیم پدر شوهرم نشسته بود رو مبل و با یه دستش با امیر حسین توپ بازی(والیبال) میکرد. که یهو امیر شاکی شد و گفت: بابا جان من دیگه بازی نمیکنم با سه تا دستات بازی کن. ترکیدیم از خنده 

به خواهر شوهرم میگه احیانا بچه ات لوچ نیست؟

نظرات 7 + ارسال نظر
بلورین جمعه 22 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:48 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

چه با نمکه این پسر بچه...

ممنون عزیزم

مرتضی پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:15 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

ای جان
یعنی باید بشینی پای صحبت های این بچه ها
به جان خودم
تمام خستگی آدم از تنش در میره.

حرفاش خیلی مردونست. موافقم. بچه اصلا نمیزاره آدم فکر کنه

سعید پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:09 ب.ظ http://delneveshteh2.blogsky.com

با مزه بود.
کاش بزرگ میشه خودس این کارها و حرفای الانش یادش بیاد.

براش تعریف میکنند شاید یادش بمونه

صدف پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:50 ب.ظ

ای جون دلممممم چقد بانمکه .....
تو هم خوووب عروس بازی در آوردیاااا ینی چی میگی بچت لوچ نیس ؟؟؟
عروسم عروسای قدیم والاااااااا ....

فکرم مشغول اصلا حس کل کل ندارم صدف.

آلیس چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:43 ق.ظ

یعنی پوکیدم از خنده در حد انفجار.
اما ایا ی بچه ۶ ساله انقدر؟؟؟!!!!!!!!!!!!

اینا رو اشتباه میگه ولی خیلی باهوش. خیلی چیزا رو دقیق تو ذهنش ثبت میکنه و جمله به جملشو به موقعش بهمون میگه.
با مزست. مدرسه بره خوب میشه

سحر چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:37 ق.ظ


این جمله آخرت خیلی با حال بود.
مردم از خنده.
بمیری(همینجوری)

خودت بمیری(با نیت قبلی)!!

محبوبه سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:51 ب.ظ

حالا واقعا چشماش لوچ نیست؟

نه بابا عادت داره برعکس میگه. ی وقتایی میگم خدا به داد معلم اول دبستانش برسه که میخاد یک و دو و سه رو یاد امیر بده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد