دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

مریم دقت!!!

امروز داشتیم با سعید در مورد خاطرات عقد حرف میزدیم. یادمون به یه خاطره ای افتاد که براتون تعریف میکنم.


یه شب سعید اومد دنبالم. من رو حیاط بودم داشتم با تلفن با استاد پروژم کل کل میکردم. همینطوری که گوشی دستم بود سوار موتور شدیم و رفتیم. تو مسیر بهم گفت مریم نمیگی مبارک کفشات باشه. کفش خریدما.


تو اصلا دقت نکردی که من کفش نو پوشیدم خلاصه شروع کرد خودش و لوس کنه که تو اصلا به من نگاه نکردی و... من:  

 واسه اینکه دلشو  بدست بیارم    گفتم: سعید جان من فقط به چهره ات توجه کردم عزیزم. محو صورتت شدم گلم. (به قول سعید پیف)( اون روزا خب عقد بودیم)


یهو دیدم سعید ترکید از خنده و کنار خیابون وایساد. صورتش و برگردوند طرف من گفت  آخه بدبختی اینه تو به صورتمم دقت نکردی.


یکم که بیشتر نگاش کردم  دیدم به به سعید ریش پروفسوری گذاشته  و من تو تاریکی دم خونه اصلا ندیدم. ترکیدم از خنده......

نظرات 6 + ارسال نظر
امین جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:37 ب.ظ http://robefarda.blogsky.com/

بابا ول کنین.یا تو خیلی لوسی یا اون خیلی مامانم اینا

فکر کنم اینا بخشی از خاطرات ماست. شما نگران نباش به موقع اش هم من جدی ام هم سعید جان.

این حرفا بین خودمون. تو جمع غیر رسمی که شوخی نمیکنیم. یه جو دو نفره بود که خاطره شد حرفامون.
افتاد؟

mosaferi az door دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:57 ب.ظ

chi bekeshe in pesar . man hazeram moshavere bedam

عشق ومحبت. مهربونی. یکدلی. صفا و صمیمیت و از همه مهمتر آرامش و متفاوت بودن من که بهش انرژی میده. بازم بگم؟

تو که خودت احتیاج به مشاوره داری....بوقققق

مرتضی سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:15 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

ایشالا که همیشه و همیشه خنده و شادی مهمون خونه دلتون باشه آبجی خانومی.
آبجی مهربانم سلام
این خاطرات دوران عقد،هیچگاه فراموش نمی شوند.اغلبشون هم فقط یکبار تکرار می شوند ولی همیشه و همیشه در ذهن آدم می مونن.

سلام آقا مرتضی. احوال شما؟ خوب هستین؟ عیالات خوبند؟ خوش میگذره؟!
ممنون. شما خیلی لطف داری.
دوران عقد دوران بسیار بسیار شیرینی. ایشالا که همه طعم خوشبختی و آرامش و بچشند بخصوص شما...

صدف یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:25 ب.ظ http://sadaf-2668.blogsky.com

سلام مریمی.
واقعا انقد شوهرداری سخت و زمان بره؟؟؟؟
تو پس کجایی؟ سالی یه بار میای آپ میکنی بعد میری؟؟
والا من از داشتن همسر بی بهره هستم ولی مشغله زیاد دارم.ولی ببین هر روز به نت سرمیزنم
دخترم یه کم از صدف خانوم یاد بگیر

سلام صدف خانوم. خوفیییییییییییییییییی؟
سخت که هست. زمان برم هست. اما بیشتر درگیر کارای خونه هستم نه اینکه من همسر خوفی ام وظایفو میخام به نحو احسنت انجام بدم که به محض اینکه سعیدم اومد بریم بیرون بگردیم. اونم با موتور تو هوای سرد. آی میچسبه!!!!!

نوشابه هستا باز کنم برات؟!!! تو خوفی. تو نازی.

صدف جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:28 ب.ظ http://sadaf-2668.blogsky.com

درضمن ممنون که دوباره اومدی و با خاطراتت موجبات شادی و خنده ما رو حتی تو ماه محرم فراهم کردی

مرسی گلمممممممممممم. منم خیلی ممنونم که دوست و حامی خوبی چون شما دارم

صدف جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:25 ب.ظ http://sadaf-2668.blogsky.com

از دست تو با این همه دقت
مگه استادا برای آدم هواس میذارن همین که آقا سعیدو تو اون اوضاع شناختی خودش خیلیه

سلام عزیزم. خوبییییییییییییییییییییییییییی؟
خجالتم نده دیگه.........
واقعا؟!!!!! نه دیگه تا این حد. شوهرم و میشناسمش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد